ايلاميها
عيلاميها يا ايلاميان يكي از اقوام سرزمين ايران بودند كه از ۳۲۰۰ سال پيش از ميلاد تا ۶۴۰ پيش از ميلاد، بر بخش بزرگي از مناطق جنوب غربي پشتهٔ ايران فرمانروايي ميكردند.[۱] (تاريخ مكتوب موجود از ۳۲۰۰ پيش از ميلاد است.) تمدن عيلام يكي از قديميترين و نخستين تمدنهاي جهان است. بر اساس بخشبندي جغرافيايي امروز، عيلام باستان سرزمينهاي خوزستان، فارس، ايلام و بخشهايي از استانهاي بوشهر، استان كرمان، لرستان و كردستان را شامل ميشد.
نام
نام اين قوم _ هالتامتي (Haltamti) و بعد آتامتي (Atamti) بود كه اكديان آن را عيلام تلفظ مي كرده و در كتابِ مقدس يهوديان نيز به همين شكل آورده شده است. اين كلمه به معناي "كوهستاني" است، كه به محل سكونتِ اين مردمان در دامنه هاي زاگرس اشاره دارد.
نام دو استان در ايران امروز برگرفته از نام آنان است. علاوه بر استان ايلام، نام خوزستان نيز از كلمه Ūvja آمده كه مطابق كتيبه نقش رستم و كتيبه هاي داريوش در تخت جمشيد و شوش، به معناي عيلام بوده و بنا به گفته ايرج افشار در "نگاهي به خوزستان: مجموعه اي از اوضاع تاريخي، جغرافيايي، اجتماعي و اقتصادي منطقه" در يوناني Uxi تلفظ ميشده. و اگر قول ژول آپِر را بپذيريم در عيلامي Xus يا Khuz بوده است. سِر هنري راولينسون نيز تلفظ پهلوي Ūvja را Hobui دانسته كه ريشه نام اهواز و خوزستان است. اين لفظ از حاجوستان و هبوجستان استخراج شده كه در "مجمع التواريخ و القصص" (ابتداي قرن ششم هجري) در اشاره به خوزستان آمده است.
زبان عیلامی
زبان ایلامی زبانی است که تاکنون پیوند مستقیم آن با دیگر زبانهای منطقه دقیقا مسجل نشده است. زبان ایلامی جزء زبانهای پیوندی (التصاقی) است. زبانی است که از نظر دستوری پیوندی با افزودن پسوندهای گوناگون به پایان واژه و نیز ، میان وندهایی خاص و پسوندهای ضمیری به ریشه فعل در سه صورت اصلی آن و بدون در نظر گرفتن جنس و یا حالت واژه در جمله ، مقصود خود را بیان می کرد. زبان ایلامی گرچه از نظر دستوری ساختار آسان را نشان می دهد ، ولی از نظر محتوایی به علت کمبود نبشته ها بجز از ایلام هخامنشی و نیز نبود فرهنگی تطبیقی با دیگر زبانهای همزمان ، از درک و فهم معنای راستین آن ناآگاهیم. زبان ایلامی در سال ۱۸۹۰ رمزگشایی شد. در این سال وایسباخ ( Weissbach ) نخستین دستور زبان آن را ارایه داد. با این همه متن ایلامی سنگنوشتهها در عصر هخامنشیان آنچنان سخت و مشکل است که امروزه تنها بخشهای کوچکی از آن قابل فهم میباشد.
ایلامیان مجموعه اقوامی بودند که از هزاره چهارم تا هزاره نخست پیش از میلاد، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی پشتهٔ ایران فرمانروایی داشتند. به قدرت رسیدن حکومت ایلامیان در شمال دشت خوزستان مهم ترین رویداد سیاسی ایران تا پیش از ورود مادها و پارسها است. حدود یک هزار سال تاریخ سرزمین ایران منحصر به تاریخ ایلامیان است. در سال ۶۴۰ ق.م. آشور بانیپال پادشاه نیرومند آشور ایلام را تصرف کرد. مردم ایلام قتلعام شدند و دولت ایلام نابود شد. زبان ایلامی تا قرن ها بعد از سقوط ایلام اهمیت خود را حفظ کرد , داریوش هخامنشی آن را زبان رسمی و اداری امپراطوری کرد و همه ۳۰ هزار لوحه پیدا شده در تخت جمشید به زبان ایلامی هستند.
ایلامیان نه آریایی بودند و نه سامی و زبان ایلامی, زبانی تکخانواده است. بعنی خویشاوندی آن با هیچ خانواده زبانی در جهان اثبات نشده است. ولی برخی از دانشمندان زبان آنها را با زبان دراویدیان هند همخانواده میدانند.
دلایلی وجود دارد برای باور به این که ایلامیان، دست کم در سرزمین های پست، تیره پوست بودند، و به نظر می رسد که زبان شان به زبان Proto-Dravidian، نیای زبان های دراویدی کنونی که در جنوب هند و برخی بخش های بلوچستان تکلم می شود، وابسته بوده است. برخی سربازان ایلامی در برجسته نگارهای آجری لعابدار هخامنشی سده ی پنجم پ.م. ، به صورت تیره پوست نشان داده شده اند، و البته با گونهی به لحاظ انسان شناختی، تیره پوست، می توان در جنوب خوزستان تا به امروز، مواجه شد. (دیاکونوف (تاریخ کمبریج ایران - جلد 1)
در مورد پیوند زبان ایلامیان با زبان دراویدیان تاکنون نظریاتی ارائه شده است ولی این چنین پیوندی هنوز اثبات نگردیده و فعلاً اجماع محققان، به منحصر به فردی زبان ایلامیان است.
در هر حال راجع به زبان ایلامی , تا آن حد که بر ما معلوم است , می توان گفت که ذخیره اصلی لغوی و ترک و مغول را نمی توان از آن مشتق دانست. (دیاکونوف (تاریخ ماد-ترجمه کریم کشاورز - چاپ دو-ص 61)
هر تلاشی برای ردیابی نژاد ایلامیان با دشواری مواجه می شود. هر چه منابع موجود را بیش تر بررسی می کنید، بیش تر این تصویر را پیدا می کنید که ایلامی ها، ایلامی بوده اند، نژادی با استقلالی خدشه ناپذیر. هیچ رابطه ای با دیگر ملل هنوز پیدا نشده است.
تصاویر متعلق به ایلامی ها هیچ شباهتی با زرد پوستان (ترکان اصلی) یا ترک زبانان امروز در اروپا و آران و آناتولی و ایران ندارد. درباره اقوام خوزی (بازماندگان ایلامیان باستان) که در منابع دوران اسلامی به آن ها اشاره شده، هیچ سخنی از ترکی یا سامی زبان بودن آن ها نرفته است. زبان ایلامی ها به هیچ وجه سامی نبوده و هیچ دانشمندی ادعا نکرده که زبان ایلامی ها سامی است. باید توجه کرد که آثار زیادی از زبان ایلامیان وجود دارد و هیچ داشمندی انها را جزو زبان های گروه سامی (و از جمله، عربی) طبقه بندی نکرده است. (والتر هینتس: دنیای گم شده ایلام - ( ترجمه فیروز فیروزنیا، انتشارات علمی و فرهنگی، 1376 )
زبان ایلامی تا قرن ها بعد از سقوط ایلام اهمیت خود را حفظ کرد , داریوش هخامنشی آن را زبان رسمی و اداری امپراطوری کرد و همه ۳۰ هزار لوحه پیدا شده در تخت جمشید به زبان ایلامی هستند.
نژاد عیلامیها
عیلامیان نه آریایی بودند و نه سامی. برخی از پژوهشگران ایلامیان را با دراویدیان هند همخانواده می دانند.
عیلامیان و سومریها
عیلامیها در برخی ادوار تاریخی تحت نفوذ دولت سومری بینالنهرین بودند. ولی در سال ۲۲۸۰ پیش از میلاد عیلامیان که در اوج قدرت خود بودند، اور پایتخت سومریان را اشغال و غارت و رب النوع آن را به اسارت بردند. سومر مستعمره و خراج گذار عیلام شد و نهایتا در ۲۱۱۵ ق.م در عصر فرمانروایی ریم سین دولت مشترک سومری – اکدی را به طوری نابود کردند که ملت سومر هیچگاه نتوانست از خرابههای تاریخ سر برآورد. مشیرالدوله پیرنیا در این مورد مینویسد:
«دِمرگان و سایر نویسندگان فرانسوی باین عقیدهاند که غلبه عیلامیها بر سومریها و مردمان بنی سام نتایج تاریخی زیادی دربر داشته، توضیح اینکه عیلامیها بقدری با خشونت و بقسمی وحشیانه با ملل مغلوبه رفتار کردهاند، که آنها از ترس جان از مساکن و اوطان خود فرار کرده، هرکدام بطرفی رفتهاند. بنابراین عقیده دارند مردمی که در رأس خلیج پارس و بحرین سکنی داشتند، بطرف شامات رفته و شهرهای فینیقی را تأسیس کرده در تجارت و دریانوردی معروف شدند، گروهی که ربّ النوع آسور را پرستش میکردند، بطرف قسمت وسطای رود دجله و کوهستانهای مجاور آن رفته شالوده دولت آسور را نهادند. مهاجرت ابراهیم با طایفه خود به فلسطین و بالاخره هجوم هیکسوس هایِ سامی نژاد بمصر و تأسیس سلسلهای از فراعنه در آن مملکت نیز از نتائج غلبه عیلامیها بر ملل سامی نژاد بود. اما کینگ باین عقیدهاست، که غلبه عیلامیها در ممالک غربی دوام نیافته، زیرا عیلامیها، چون استعداد اداره کردن مملکتی را نداشتند و غلبه آنها بیشتر به تاخت و تاز شبیه بود، نتوانستند ممالک مسخره را حفظ کنند.»
قلمرو فرمانروایی عیلامیان
پادشاهی عیلام در اوج قدرت خود توانستهبود حتی بر بخشهای مهمی از میانرودان (بین النهرین) هم تسلط یابد، اما محدوده قدرت مرکزی عیلام شامل سراسر سرزمین ایران نمیشده است. این پادشاهی اتحادی بوده که ایلات و طوایف منطقه را دربر میگرفته، اما چنین اتحادی لزوماً به معنی امپراتوری نیست. هرگاه عیلامیان قدرت داشتند، نقشی مهمی در درگیریهای سیاسی میانرودان ایفا کرده و حتی بر بخشهایی از آن سرزمین ولو در زمان کوتاهی فرمان راندهاند. آنها در حدود سال ۱۹۰۰ پیش ازمیلاد بینالنهرین را به تصرف خود درآوردند و حکومت سومری را برای همیشه از صحنه تاریخ حذف کردند. اما بهطور کلی بیشتر تحت نفوذ و خراجگذار اقوام سامی و سومری بینالنهرین بودند.
پروفسور گیرشمن و بسیاری از تاریخدانان دیگر محل کنونی شهر مسجد سلیمان را پایتخت هخامنشیان میدانند.
آثار تمدنی عیلامیان که در انشان و در شوش یافته شده حاکی از تمدن شهری قابل توجه در آن دوران بوده است. تمدن ایلامیان از راه دریایی و بلوچستان با تمدن پیرامون رود سند در هند و از راه شوش با تمدن سومر مربوط میشده است.
به قدرت رسیدن عیلامیان و تشکیل حکومت عیلامی و پادشاهی اوان در شمال دشت خوزستان، مهم ترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پیش از میلاد بود.از آن هنگام تا پیش از ورود مادها و پارسها حدود یک هزار سال آنچه از تاریخ سرزمین ایران میدانیم منحصر به تاریخ سیاسی ایلام میشود.
انقراض تمدن عیلام
در سال ۶۴۰ ق.م. آشور بانیپال پادشاه نیرومند آشور، عیلام را تصرف کرد. مردم عیلام قتلعام شدند و دولت آن نابود شد. تمدن دیرینه عیلام، پس از هزاران سال مقاومت در برابر اقوام نیرومندی چون سومریها، اَکَدیها، بابلیها و آشوریها از دشمن خود آشور شکست خورد و از صفحه روزگار محو گردید. کتیبه آشور بانیپال در باره فتح و انقراض عیلام چنین میگوید:
تمام خاک شهر شوشان و شهر ماداکتو و شهرهای دیگر را با توبره به آشور کشیدم، و در مدت یک ماه و یک روز کشور عیلام را به تمامی پهنای آن، جاروب کردم. من این کشور را از حَشَم و گوسپند، و نیز از نغمههای موسیقی بینصیب ساختم و به درندگان، ماران، جانوران و آهوان رخصت دادم که آن را فرو گیرند.
آثار بجا مانده
زیگورات چغازنبیل
این بنا که در ۱۹۷۹ در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار گرفت در استان خوزستان ایران ، جنوب شرقی شهر باستانی شوش قرار گرفته است. ساخت آن در حدود ۱۲۵۰ پیش از میلاد و توسط اونتاش گال برای ستایش ایزد اینشوشیناک نگهبان شوش انجام شده است.این بنا در حمله آشور بانیپال به همراه تمدن عیلامی نابود شد و پس از آن زیر خاک مدفون بود تا دوران معاصر توسط رومن گریشمن عیلامشناس فرانسوی خاکبرداری گردید.
نگارش در تمدن ایلام
آغاز نشانه های خط میخی ایلامی
((ساموئل فلاورما مور کمپانی هند شرقی در سال 1667 نخستین عکسهای را از نشانه های خط میخی در شهر هخامنشی تخت جمشید و در نزدیکی نقش رستم تهیه کرد بعدها معلوم شد که بعضی از اینها ترجمه ایلامی کتیبه سه زبانی فارسی باستان و لهجه بابلی ، اکدی ، و ایلامی بوده اند حتی اگر این نشانه ها را هنوز ایلامی ها نمی دانستند نسخه های انها را می توان نخستین مدارک ملموس از ایلام به شمار آورد که در بیرون از صفحات کتاب مقدس یافت شده اند با این حال بیش از یک قرن به طول انجامیده تا اینکه کارستن نیبهور در سال 1778 به این نکته پی برد که کتیبه های تخت جمشید به سه زبان متفاوت نوشته شده اند به دنبال این کشف رجوع به ستون ایلامی با نام نوع دوم کتیبه هخامنشی ومشخص کردن زبان ان به نام های ایلامی شوشی و یا سکایی متداول گشت )).(تی.پاتس – دنیل – باستان شناسی ایلام – ص 20)
((در سال های 1800 تا 1857 گروه کثیری از پژوهشگران وعلاقمندان غیرحرفهای و مستعد و جدی به کشف رمز خط میخی و باسازی زبانهای بین النهرین باستان پرداختند در همان بد و امر که زبان بابلی تا حدی زیادی نا شناخته بود ژوزف هاگر کتاب کوچکی درباره کتیبه های تازه کشف شده بابلی منتشرساخت و در آن ملاحظات اساساً طرحدرستی را مطرح کرد وی به این اعتقاد بود که نشانههای میخی علایم تزوینی نبوده بلکه نویسه های واقعی اند . این نویسه ها نه تنها در این بلکه در بابل نیز که تمدن کهن تر از ایران داشته به کار می رفتند و ضمناً این خط به صورت افقی از چپ به راست خوانده می شود
بعد هاتوسط گئورگ گروتفند اولین گام خوانده شدن خط میخی فراهم شد و در سال 1850 روالینسون و وهینکس توانستند این خط را به طور کامل بخوانند)) ( گاور – آلبرتین - تاریخ خط – ص 176)
((گرچه سده نوزدهم شاهد مستند ساختن کتیبه سه زبانه هخامنشی همچنین تلاشهای بسیاری برای رمز گشایی آنها بود .ترجمه ایلامی این متون تا پیش از از 1890 که ویسباخ پایان نامه دکترایش را در این زمینه منتشر کرد به طرز رضایت بخشی رمزگشایی نشده بود ( بعدها به شکل بازنگری شدهای به نام ویسباخ 1911 چاپ شد ) بعد از این وقتی که لوفتوس نخستین آجرهای و مخروطهای گلی با کتیبه های ایلامی را در سال 1852 در شوش کشف کرد در واقع این کشف مبنای شد که هیئتهای فرانسوی در اواخر سده نوزدهم تحقیقات خود را در این محوطه از سر گیرند .پژوهشگران از این پس بود که به این نکته ازخط میخی پی بردند که سومرنگار NIM به محوطه بلند ی برای ایلام اشاره دارد نه دشت .
آجرهای کتیبه دار را در اوایل دهه 1970 .م در محوطه باستانی تل ملیان در نزدیکی شیراز در ارتفاعات استان فارس یافتند که براساس آنها شهر باستانی انشان بود. این کشف چندین سال بعد به تجدید نظر کامل درباره مکان ایلام انجا مید ))
جدای از این مدارک مکتوب ((در حفاریهای 1933 و 1934 حدود 30000 لوح گلی به خط میخی عیلامی درتخت جمشید یافت شد که حدود 6000 هزار لوح آن تقریباً سالم بود)) ( کخ – ماری – از زبان داریوش-) که این مدرک بسیار مهمی برای بیان فرهنگ ایلامی و خط ایلامی به حساب می آید واین مدارک ارائه شده که درطی سالهای متمادی در بیان وجودی خط ایلامی مطرح شده اند ما را با خطی آشنا کردند که اکنون به حتم یقین به این نتیجه خواهیم رسید که خط ایلامی بدون شک یکی از خطوط باستان به حساب می آمده و به خصوص در عهدهخامنشیان مورد توجه این سلسله قرار گرفته بوده است .
چگونگی آشنا یی ایلامیان با خط میخی
((در بین النهرین سفلی ، اولین تمدن شهر نشینی به سرعت ایجاد شد ، و شکفتگی یافت و نمودار آن ، ظهور خط و نوعی فعالیت وسیع در زمینه معماری وشهرسازی ، به خصوص در اوروک ، و این شهر بدون هیچگونه تردیدی ، مرکز شهر های اقوامی گشت که از ان پس با صراحت می توان ایشان را سومری خواند . به زحمت می توان پذیرفت که این افراد مهاجمینی بوده باشند ، که از سرزمین اصلی و اولیه فرضی مشخصی به پا خواسته بودند. در حالی که بیشتر چنین حدس زدهمی شود که ایشان با تمدن دوره آغاز شهرنشینی متشکل گردیده اند و بلافاصله با توسعه و بسط فوثق العاده فعالیت های تشکیلاتی قابل لمس ، و تجمس دادن ان ، از سطحزندگی اجداد خود از دوره عبید پا فراتر نهادهاند . تصور میرود که زبان ایشان با تلفظات جدید آن . اصولاً از زبانهای قدیمی ، که دستجات مختلف کهن بدان تکلم می کردند ، به وجود امده باشند ،و ضرورت زندگی اشتراکی و شهری می بایستی وضع بابل راکاملاً دگرگون کرده باشد . لزوم ثبت امور مبادلات تجارتی ، مسئولین اداری را بر آن داشت که منشیانی تربیت کنند و برای این نوع احتیاجات جدید در فکرایجاد خطی باشند ، و خلاصه قاطعیت و استحکامی به زبان ببخشند ، که به زبانی که قبلاً رایج ، و اصولاً از همان گرفته شده بود ، تفاوت داشته باشد.
سرانجام می توان گفت که ایجاد زبان و خط سومری و تشکیلات آغاز شهرنشینی به هم بستگی داشته ، و هر یک در دیگر ی موثر بوده است .
ایلام تاریخی نیز می بایستی در شرایطی نظیر همین شرایط منتهی با تفاوتهای قابل توجهی تشکیل گردیده باشد .اسناد نادر ولی صحیح ، نشان می دهد که در همان زمان شوشیها خط را می شناخته اند . ولی به ندرت و به زحمت به کار می بردند موارد استعمال آن بیشتر برای یاداشت کردن مقدار محصولات غذایی گوناگون ، بر رو ی الواح و روی گلوله هایی به اشکال جدید ، مانند سومر بوده است . این گلوله های بزرگ وازجنش گل پخته، میانشان خالی بوده ، و اجسامی به اشکال هرم مخروط ، پهن ویا گلوله ای کوچک ازگل می ساختند و میان آن گلوله های میان تهی می گذاشتند ، تا برای حساب کردن به کار رود .
در طول تمام ادوار قدیم ، ایلامی ها و سومری ها برای یاداشت کردن و محاسبه اجناس ، مهر های استوانهای به کار می بردند ، و این طریق را به خصوص برای الواح اتخاذ کرده بودند .
استوانه های کوچک را که نوشته اش به طور معقر حک شده بود ، روی لوح می گردانیدند تا اثر خط بر روی آن نقش ببندد ، و آنگاه این الواح به منزله کاغذ های تمبر خورده امروزی بود ، وهنگامی که منشی آن را به بسته ای می بست ، جنبه رسمی میگرفت و مسلم بود که تقلبی نیست .
در عیلام پس از اختراع روش ابداعی خط که به وسیله اشکال و مظاهر نشان داده می شده ، و با تکامل یافتن سریع روش جدید خط که ما ان را روش دوره آغاز ایلامی مینامیم ، و از خط سومری کاملاً جدا و مستقل است ، شوشی ها تمدن خود را به انجا م رسانیدند . از مشخصات این تمدن ترسیم تصاویر اشخاص به طور کامل می باشد .
کاربردهای هنری و فرهنگی خطو ط ایلامی
((با پایان یافتن دوران پر شکوه پرتو ـ ایلامی در ایران ، بین النهرین قدم به دوران تاریخی نهاد که با تشکیل حکومتهای ایالتی در شهر های گوناگون میان حکمرانان رقابت شدیدی بر سر کسب قدرت و ثروت آغاز گردیده بود در نتیجه بین النهرینی ها در مدت زمان کوتاهی از لحاظ نظامی تجربیات فراوانی آموختند و در سازماندهی ادرای ، تجاری و نظامی به موقعیتهای در خشانی دست یافتند . بر اثر این پشرفتهای تمدن سومری از محدوده جنوب بین النهرین گذشت و در غرب تا ماری ، در فرات میانی و دورتر تا شمال سوریه گسترش یافت . اگر چه ایلام توانست استقلال سیاسی و فرهنگی خود را تا حدودی حفظ کند ، اما شکست ایلام از ان ـ مبرگیسی ، پادشاه افسانه ای کیش در دوران سلسله های قدیم موجب گردید تا و سو مریها فرهنگ و تمدن ایلام را به گونه ای شدید زیر نفوذ خود قرار دهند . این نفوذ به حدی بود که ایلامیها حتی خط ملی و بومی خویش را رها ساختند و خط سومری را جایگزین آن کردند . آثار هنر به جا مانده ایلامی ، به ویژه پیکره های کوچک نیایشگران شباهت فراوانی به آثار مشابه همزمان در بین النهرین دارد . ازسوی دیگر شباهت نقوش مهرهای استوانه ای به دست آمده ازشوش به مهرهای سومری آن چنان زیاد است که تمیز آنها از یکدیگر مشکل و در برخی موارد غیر ممکن است . بزرگترین عاملی که آنها از یکدیگر متمایز می سازد موضوعهای مذهبی است و در این زمینه زنان عمده ترین نقش را ایفا می کنند . برتری زن در مذهب ایلام تخصیص با لاترین مقام در مجمع خدایان به (الهه بزرگ ) موجب گردیده بود تا تصویر خدایان زن به طرز چشمگیر بیش از بین النهرین صحنه آرای مهر های ایلامی گردد.
هنر مندان ایلام هنر نمادین را به نوع توصیفی آن ترجیح می دادند آنها همچنین نقش جانوران را به نقش انسان ترجیح می دادند گذشته از نقش مار ، ایلامی ها علاقه فراوانی به خلق موجودات افسانه ای و هیولای داشتند و در این زمینه پیوسته نقش مایه های تازه ای عرضه می داشتند . تمایل عمیق ایلامیهای را به خلق موجودات تخیلی و هیولایی بیش از هر جای دیگری می توان در هنر مهر سازی مشاهده کرد . گریفین ، ترکیبی از عقاب و شیر ( شیر ـ دال) یک ابتکار ایلامی بود . با در نظر گرفتن قدمت این نقش در شوش می توان گفت که پیدایش گریفین در هنر مصر به احتمال زیاد تاثیر ی از هنر ایلام بوده است .